سلام کردن هم این روزها مسئولیت دارد و کارا برای ادمای بی مسئولیتی مثل من سنگین می کنه!
اما هر چه بادا باد سلام می کنم و زیر این بار سنگین کمر خم .....(کمرم شکست.)
حالا از ماجرا خیلی دور نشویم به هر حال:
سلام!
داریم می ریم سفری که معلوم نیست چه جوری برگردیم :
گمنام داری می ری جنوب اون کیسه ی گنده ای که از بچگیت تا حالا بافتی به امید این که یه روز پر شه حالا با خودت بردار ببر خدا را چه دیدی شاید پر که هیچ سر ریز هم کرد!!
حالاهم دارم با تمام قدرت تلاش می کنم که این کیسه ی بزرگ سنگین را یه جوری توی این کولی جا بدم!!
-میشه بشینی رو کولی من زیپش را ببندم؟!!
حالا که خالیه این جوری با زور می ره تو کولی خدا خودش لا بد فکر بر گشت را هم می کنه!!
-میشه سر این کیسه را با من بگیری؟!؟
معامله میکنیم هر چه دعا می کنید نصف نصف هرچه توی کیسه با خودم بیارم نصف نصف..ها؟؟؟!